«مدرسه روابط عمومی»- یک رابطهی خوب که بتوان بهش افتخار کرد،
چیزی فراتر از قراردادِ ترکمانچای و عهدنامه ی گلستان است
که آدم بیاید
تکهای از جغرافیای تن و روانش را
به نامِ کسی سند بزند...!
ببین اینکه کسی آدم را برای خودش،
برای خودِ خودش بخواهد اصلا چیز بدی نیست.
ولی اینکه بیایی برای کسی مرز تعیین کنی،
خط قرمز بکشی و حتی قهر کنی
که چرا دختر یا پسر فامیلت تو پیجِ اینستاگرامته؟
یا اینکه حتی آمارِ مخاطبین دفترچه تلفن طرف را هم داری،
اصلا بیانگرِ حواس جمع بودن نیست...
اوایل قربانصدقهی غیرت و انحصارطلبیات میروند
و تو هم کلی خوش خوشانت! خواهد بود
که خداروشکر درکم میکند...!
ولی زمان که میگذرد شخصی که موردِ این همه توجه تو قرار گرفته،
احساس حبس بودن میکند...
عمق فاجعه را میفهمی...؟
تو قصد داشتی عشقت برای خودت باشد
ولی کار به جایی میرسد که او حس میکند زندانیِ توست...
و تو کدام زندانیای را دیدهای که خیالِ آزادی به سرش نزند..؟
بد نیست بین ما جا بیفتد گاهی هم فاصله بگیریم،
گاهی طرفمان را باز بگذاریم و بعد ببینیم برمی گردد یا نه...؟
باید قبول کرد
عشق مالکیت نیست
که تو به کسی بگویی
"فلانی تو مالِ منی"!
نه این اصلا درست نیست...
عشق این است که فلانی حتی اگر هزارتا بهتر و رنگارنگ تر از تو دید باز هم خودش را "متعلق" به تو بداند...
تعلق و مالکیت زمین تا آسمان فرق دارند...
بد نیست هر از گاهی درهای رابطه را باز کنی،
این پرنده اگر جلد تو باشد،
پریدنی نیست...
اما اگر پرنده را به زور نگه داری، قطعا این مرغ از قفس پریدنی است. این را به روابط عمومی ها می گویم، دقت کنید که به اطرافیانتان سواد عاطفی بیاموزید. اگر آنها بدانند که با زندان کردن از دست می دهند، شاید این آمار طلاق عشاق را شاهد نباشیم! روابط عمومی، هنری است که با استفاده از زبان و ارتباطات، می تواند جهان را به مکانی بهتر تبدیل کند. اگر به دنبال یادگیری بیشتر در مورد این هنر هستید، می توانید در دوره های آموزشی و مشاوره های ما شرکت کنید.