«مدرسه روابط عمومی»- نظریه طبقه تن آسا در کتاب طبقه مرفه یا طبقه تن آسا اثر تورستین وبلن کتاب است از کتاب های مطالعات فرهنگی و رسانه که می تواند شناخت عمیقی درمورد طبقه میانه جامعه به روابط عمومی بدهد. شناخت سائق های مخاطبان باعث می شود روابط عمومی بتواند بهتر در مورد آنها تصمیم بگیرد.
تورستین وبلن در کتاب " نظریه طبقه تن آسا" میگوید «ثروت برای اینکه برای فرد منزلت بیشتری به همراه آورد باید بصورت متظاهرانه به نمایش گذاشته شود. طبقه مرفه علاوه بر بدست آوردن ثروت و به تبع آن قدرت، همواره در پی نشان دادن این ثروت برای کسب افتخار اجتماعی بودهاند. این تظاهر در ابتدا بصورت «فراغت خودنمایانه» از طریق اشتغال فرد به کارهای غیرتولیدیست، زیرا کار مولد تنها متعلق به طبقات پائینتر بوده است».
در جامعه شهری امکان این نوع نمایش ثروت وجود ندارد. پس «مصرف خودنمایانه» جای اشتغال غیرمولد را میگیرد. ثروتمندان می کوشند با مصرف خودنمایانه خود را متمایز کنند و به عنوان الگوی جامعه معرفی کنند. در این فرایند طبقه مرفه نمادهایی را مطرح میکند که این نمادها ارزش تلقی می شود و با رقابتی شدن فضای جامعه دیگر طبقات هم میکوشند تا خود را به نمادهای طبقه مرفه نزدیک کنند.
به عنوان مثال پوشیدن لباس های مارک دار، یا مسافرت به کشورهای دیگر و سواحل معروف دنیا، یا خرید خودروهای گران قیمت و لوکس و... شیوه هایی از این نمایش متظاهرانه است.
در قرن بیست و یکم به واسطه انقلابات مدام در عرصه ارتباطات این میل به شوآف و عرضه خود به صورتی تافته جدا از جامعه از طریق به نمایش گذاشتن لباس و محل تفریح و لوازم خانه و خودرو و ....در فضای مجازی، شکل جدیدی به خود گرفته است.
این بخش از جامعه با به نمایش گذاشتن سبک زندگی، پوشش، آرایش و مصرف خود، الگویی را برای دیگر طبقات اجتماعی ارائه می دهند. اعضای طبقه تن آسا برای این که در میدان مبارزه و برتری جویی، ارزش خود را بالاتر نشان دهند و از این راه امتیاز بیش تری برای خود به دست آورند، پیوسته مشغول مصرف تظاهری، آسایش تظاهری، خودنمایی تظاهری و نمایش دادن تفاخر خود هستند تا دیگران را در میدان مبارزه به زانو درآورند.
اما آسیب جدی این نمایش متظاهرانه را طبقات اجتماعی متوسط و پایین جامعه متحمل می شوند. توده هایی که با تلاش فراوان و خود ویرانگرانه ای سعی می کنند از همه لحاظ با این الگوهای ارائه شده همراه شوند، و در صورت نرسیدن سعی می کنند با بدلی از آن لذت ها (مارک های تقلبی، سفر به کشورهای همسایه و کم هزینه، استفاده از لوازم آرایشی ارزان قیمت و اعمال جراحی زیبایی و ...) خود را ارضا نمایند.
گاهی عده ای هم در صورت نرسیدن به همین مدل کوچک این مصرف گرایی به عنوان عنصری ضد اجتماعی و عقده ای، در نهان و ناخودآگاه خود درگیر چنین زندگی به اصطلاح لاکچری مانده و حسرت می خورند و بعضا در صدد آسیب زدن به این طبقات بر می آیند.
امروزه اغلب فرزند کارگر پایین شهری که درامد ماهیانه پدرش شاید کمتر از یک میلیون تومان باشد تمام خودروهای لوکس خارجی را می شناسد و با انواع و اقسام لذت های طبقه ثروتمند آشناست.
او با مشاهده سبک زندگی این طبقه در صفحات مجازی در حسرتی همیشگی به سر می برد.
این مسئله در درازمدت باعث شکل گیری یک دوگانگی آسیب زا می شود. فرزندان طبقات محروم، ازیک سو در دنیای خیالی و آرمانی و زندگی در چنین دنیایی را تجربه می کند و از سوی دیگر با زندگی در شرایط واقعی و به دور از چنین امکانی مواجه می شود که در نهایت سرخوردگی ها و آسیب های روانی بسیاری برای این کودک و نوجوان به همراه خواهد داشت.
روابط عمومی می تواند با شناخت این طبقه جدید، برای مخاطبان این طبقه جدید بر اساس سائق های آنها برنامه ریزی کند. موفقیت و شکست؛ تجربه لئوناردو داوینچی
«مدرسه روابط عمومی»- داستان داوینچی و تابلو شام آخر داستانی عبرت آموز است برای همه ارتباطگران و کسانی که می خواهند موفقیت را به مخاطبان خودشان آموزش دهند. به یاد داشته باشید که آنچه به صورت داستان می گویید برای سالیان متمادی در ذهن مخاطبانتان می ماند.
در کتاب "شما عظیمتر از آنی هستید که می اندیشید." می خوانیم: لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد؛ او میبایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا (از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند) تصویر میکرد. او کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای آرمانیش را پیدا کند.
روزی در یک مراسم همسرایی کلیسا، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهرهاش اتودها و طرحهایی برداشت.
سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود.
نقاش پس از روزها جستجو، جوان شکسته و ژنده پوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند.
گدا را که درست نمیفهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند؛ دستیاران سرپا نگهاش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بیتقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.
وقتی کارش تمام شد، گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزهای از شگفتی و اندوه گفت: "من این تابلو را قبلأ دیدهام!"
داوینچی با تعجب پرسید: "کی؟کجا؟!"
گدا گفت سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز میخواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم!
همچون بذر زاده شده ای. می توانی بذر بمانی و بپوسی و نیز می توانی گل باشی و بشکفی. میتوانی درخت باشی وببالی.
روابط عمومی ها داستان بسرایید و سعی کنید از داستانها الگو بگیرید تا بتوانید اثر بخش باشید. روابط عمومی، هنری است که با استفاده از زبان و ارتباطات، می تواند جهان را به مکانی بهتر تبدیل کند. اگر به دنبال یادگیری بیشتر در مورد این هنر هستید، می توانید در دوره های آموزشی و مشاوره های ما شرکت کنید.
ما با سابقه ای طولانی در زمینه روابط عمومی، به شما کمک می کنیم تا مهارت های خود را در این زمینه بهبود بخشید و به اهداف خود برسید. دوره های آموزشی و مشاوره های ما با جدیدترین متد ها و تکنیک های روابط عمومی به روز شده اند و به شما کمک می کنند تا دانش و مهارت های خود را در این زمینه به سطح جدیدی برسانید.
برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام در دوره های آموزشی و مشاوره های من، لطفاً با شماره تلفن 09331178144 تماس بگیرید یا با استفاده از این لینک پیام خود را ارسال کنید.